چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:امام خامنه ای,بیانات امام خامنه ای, بیانات مقام معظم رهبری, بیانات مقام معظم رهبری درباره امام حسین, بیانات مقام معظم رهبری درباره قیام امام حسین, بیانات مقام معظم رهبری درباره نهضت امام حسین, سخنان امام خامنه ای درباره امام حسین,سخنان امام خامنه ای درباره عاشورا, سخنان امام خامنه ای درباره قیام امام حسین, سخنان مقام معظم رهبری, سخنان مقام معظم رهبری درباره امام حسین, سخنان مقام معظم رهبری درباره عاشورا, سخنان مقام معظم رهبری درباره قیام امام حسین, سخنان مقام معظم رهبری درباره نهضت حسینی, سخنان مقام معظم رهبری درباره واقعه عاشورا, عاشورا, عبرت های عاشورا, عبرتهای عاشورا, مقام معظم رهبری, واقعه عاشورا, :: 11:3 :: نويسنده : سجاد جاودانیان حادثه را باید فهمید که چقدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. کسى نگوید که حادثه عاشورا، بالاخره کشتارى بود و چند نفر را کشتند. همانطور که همه ما در زیارت عاشورا مىخوانیم: «لقد عظمت الرّزیّه و جلّت و عظمت المصیبة»، مصیبت، خیلى بزرگ است. رزیّه، یعنى حادثه بسیار بزرگ. این حادثه، خیلى عظیم است. فاجعه، خیلى تکان دهنده و بىنظیر است. براى این که قدرى معلوم شود که این حادثه چقدر عظیم است، من سه دوره کوتاه را از دورههاى زندگى حضرت ابىعبداللَّهالحسین علیهالسّلام اجمالاً مطرح مىکنم. شما ببینید این شخصیتى که انسان در این سه دوره مىشناسد، آیا مىتوان حدس زد که کارش به آنجا برسد که در روز عاشورا یک عده از امّت جدّش او را محاصره کنند و با این وضعیت فجیع، او و همه یاران و اصحاب و اهل بیتش را قتلعام کنند و زنانشان را اسیر بگیرند؟ این سه دوره، یکى دوران حیات پیامبر اکرم است. دوم، دوران جوانى آن حضرت، یعنى دوران بیستوپنجساله تا حکومت امیرالمؤمنین است. سوم، دوران فترت بیست ساله بعد از شهادت امیرالمؤمنین تا حادثه کربلاست. در دوران حیات پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده سوگلى پیامبر. پیامبر اکرم دخترى به نام فاطمه دارد که همه مردم مسلمان در آن روز مىدانند که پیامبر فرمود: «انّ اللَّه لیغضب لغضب فاطمة»؛ اگر کسى فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضى لرضاها»؛ اگر کسى او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. ببینید، این دختر چقدر عظیمالمنزله است که پیامبر اکرم در مقابل مردم و در ملأ عام، راجع به او اینگونه حرف مىزند. این مسألهاى عادّى نیست. پیامبر اکرم این دختر را در جامعه اسلامى به کسى داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه اعلاست؛ یعنى علىبنابىطالب علیهالسّلام. او، جوان، شجاع، شریف، از همه مؤمنتر، از همه باسابقهتر، از همه شجاعتر و در همه میدانها حاضر است. کسى است که اسلام به شمشیر او مىگردد؛ هر جایى که همه در مىمانند، این جوان جلو مىآید، گرهها را باز مىکند و بنبستها را مىشکند. این داماد محبوب عزیزى که محبوبیت او نه به خاطر خویشاوندى، بلکه به خاطر عظمت شخصیت اوست، همسر نودیده پیامبر است. کودکى از اینها متولّد شده است و او حسینبنعلى است. البته همه این حرفها درباره امام حسن علیهالسّلام هم هست؛ اما من حالا بحثم راجع به امام حسین علیهالسّلام است؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ کسى که رئیس دنیاى اسلام، حاکم جامعه اسلامى و محبوب دل همه مردم، او را در آغوش مىگیرد و به مسجد مىبرد. همه مىدانند که این کودک، محبوب دلِ این محبوبِ همه است. او روى منبر مشغول خطبه خواندن است که این کودک، پایش به مانعى مىگیرد و به زمین مىافتد. پیامبر از منبر پایین مىآید، او را در بغل مىگیرد و آرامش مىکند. ببینید؛ مسأله این است. پیامبر درباره امام حسن و امام حسینِ شش، هفت ساله فرمود: «سیّدى شباب اهل الجنّه»؛اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر مىفرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنى در دوران شش، هفت سالگى هم در حدّ یک جوان است؛ مىفهمد، درک مىکند، عمل مىکند، اقدام مىکند، ادب مىورزد و شرافت در همه وجودش موج مىزند. اگر آن روز کسى مىگفت که این کودک به دست امّت همین پیامبر، بدون هیچگونه جرم و تخلّفى به قتل خواهد رسید، براى مردم غیرقابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجّب کردند که یعنى چه؛ مگر مىشود؟! دوره دوم، دوره بیستوپنجساله بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین است. حسینِ جوان، بالنده، عالم و شجاع است. در جنگها شرکت مىجوید، در کارهاى بزرگ دخالت مىکند، همه او را به عظمت مىشناسند؛ نام بخشندگان که مىآید، همه چشمها به سوى او برمىگردد. در هر فضیلتى، در میان مسلمانان مدینه و مکه، هر جایى که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدى مىدرخشد. همه براى او احترام قائلند. خلفاى زمان، براى او و برادرش احترام قائلند و در مقابل او، تعظیم و تجلیل و تبجیل و تجلیل مىکنند و نامش را به عظمت مىآورند. جوان نمونه دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسى مىگفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمىکرد. دوره سوم، دوره بعد از شهادت امیرالمؤمنین است؛ یعنى دوره غربت اهل بیت. امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام باز در مدینهاند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، به صورت امام معنوى همه مسلمان، مفتى بزرگ همه مسلمانان، مورد احترام همه مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسّک و توسّل همه کسانى که مىخواهند به اهل بیت اظهار ارادتى بکنند، در مدینه زندگى کرده است. شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم. او به معاویه نامه مىنویسد؛ نامهاى که اگر هر کسى به هر حاکمى بنویسد، جزایش کشته شدن است. معاویه باعظمتِ تمام این نامه را مىگیرد، مىخواند، تحمّل مىکند و چیزى نمىگوید. اگر در همان اوقات هم کسى مىگفت که در آینده نزدیکى، این مرد محترم شریفِ عزیزِ نجیب – که مجسّمکننده اسلام و قرآن در نظر هر بیننده است – ممکن است به دست همین امّت قرآن و اسلام کشته شود – آن هم با آن وضع – هیچکس تصوّر هم نمىکرد؛ اما همین حادثه باورنکردنى، همین حادثه عجیب و حیرتانگیز، اتّفاق افتاد. چه کسانى کردند؟ همانهایى که به خدمتش مىآمدند و سلام و عرض اخلاص هم مىکردند. این یعنى چه؟ معنایش این است که جامعه اسلامى در طول این پنجاه سال، از معنویت و حقیقت اسلام تهى شده است. ظاهرش اسلامى است؛ اما باطنش پوک شده است. خطر اینجاست. نمازها برقرار است، نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسمشان مسلمان است و عدّهاى هم طرفدار اهلبیتند! البته من به شما بگویم که در همه عالم اسلام، اهل بیت را قبول داشتند؛ امروز هم قبول دارند و هیچ کس در آن تردید ندارد. حبّ اهل بیت در همه عالم اسلام، عمومى است؛ الان هم همینطور است. الان هم هر جاى دنیاى اسلام بروید، اهل بیت را دوست مىدارند. آن مسجدى که منتسب به امام حسین علیهالسّلام است و مسجد دیگرى که در قاهره منتسب به حضرت زینب است، ولوله زوّار و جمعیت است. مردم مىروند قبر را زیارت مىکنند، مىبوسند و توسّل مىجویند. همین یکى، دو سال قبل از این، کتابى جدید – نه قدیمى؛ چون در کتابهاى قدیمى خیلى هست – براى من آوردند، که این کتاب درباره معناى اهل بیت نوشته شده است. یکى از نویسندگان فعلى حجاز تحقیق کرده و در این کتاب اثبات مىکند که اهل بیت، یعنى على، فاطمه، حسن و حسین. حالا ما شیعیان که این حرفها جزو جانمان است؛ اما آن برادر مسلمان غیرشیعه این را نوشته و نشر کرده است.این کتاب هم هست، من هم آن را دارم و لابد هزاران نسخه از آن چاپ شده و پخش گردیده است. بنابراین، اهلبیت محترمند؛ آن روز هم در نهایت احترام بودند؛ اما در عین حال وقتى جامعه تهى و پوک شد، این اتّفاق مىافتد. بیانات مقام معظم رهبری در خطبههاى نمازجمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸
درباره وبلاگ """" به نام خداوند خوبی ها """" این وبلاگ توسط عده ای از جوانان شهرستان امیدیه و با توجه به بیانات مقام معظم رهبری مدظله العالی در مورد اهمیت فعالیت در فضای مجازی و با هدف بحث و تبادل نظر و مقابله با فرقه ها و انحرافات موجود , به وجود آمده است. امیدواریم شیعیان و عاشقان اهل بیت ما را در این راه یاری فرمایند. پيوندها
|
||
![]() |